میتوان روی قلبها نقاشی کرد و روی هر قلبی حتی سنگ ترین آنها آرام و گرم نوشت: دوستت دارم ز یاران کینه ها هرگز در دل یاران نمیماند بر روی آب جای قطره باران نمی ماند
می خواستم برایت هدیه ای بفرستم نسیم گفت مرا بفرست تا موهایش را نوازش کنم باران گفت مرا بفرست تا صورتش را بشویم و اشکهایش را پاک کنم ناگهان قلبم گفت مرا بفرست نا دوستش داشته باشم و تو همه وجودم شدی